سیبادو
ما را حمایت کنید
 
سیبادو

انقدر دعوا و بگو و مگو شده بود که قید همه ی آرزوهام  رو زده بودم تمام آرزوهام رو سرم خراب داشت میشد بلاخره بی بی واسطه شد و دو تا خانوادهارو آشتی داد و گفت من آرزو دارم دو تا نوهام کنار هم ببینم این دوتا عاشقند چرا مانع خوشبختیشون میشید عمو حسابی کلافه شده بود روی مادرش که نمیتونست زمین بندازه اما راضی به وصلت نبود بلاخره زبون واکرد و دلیل مخالفتش گفت عاشقند درست خوشکند  سیمامحجوب  درست تحصیل کردس درست اما چرا بهش نمیگید از پرورشگاه آوردینش چرا میخوان پسرم به یه آدم بیکس بدم!باور نمیکردم اما حقیقت داشت.اون موقع بود که با خودم گفتم اگه بیکسم اگه مادر ندارم اگه معلوم نیست بابام کیه خدارو که دارم اما نه من بیکس نیستم من برا خودم یه کسیم مگه بیکسا دل ندارن

 

از اون زمان یکسال گذشته وزن عمو و پسرش تو تصادف کشته شدن بی بی هم مرده حالا عمو هم بیکس شده و منم حرفه ای ترین جراح کشور شدم وبیماری عموم فقط بدست من علاج پیدا میکنه و عموم تو اتاق عمل آروم باخودش زمزه میکرد که اگه بیکس هم بود بزرگترین حامیش که قلب پاکش بود کنارش

تقدیم به تمام یتیم های ایران



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ارسال در تاريخ 12 بهمن 1391برچسب:, توسط سیبادو