سیبادو
ما را حمایت کنید
 
سیبادو
 
چند وقت پیش در شبکه‌ای اجتماعی عکسی از بزرگسالی بازیگران کودک سریال تولدی دیگر انتشار یافت و بارها به اشتراک گذاشته‌ شد؛ همین جرقه‌ای شد برای جمع کردن بچه‌‌های قدیم و دیداری تازه با آنها، با خودمان گفتیم شاید مردم دوست داشته ‌باشند، بدانند بازیگرهای کودک محبوب سال‌ها پیش اکنون چه می‌کنند؟کجا هستند؟ و اصلا در بزرگسالی چه چهره‌ای پیدا کرده‌اند؟ از طریق یکی از دوستان با گلشید اقبالی بازیگر بامزه مهر مادری تماس گرفتیم تا کمک‌مان کند بقيه همبازی‌های کودکی‌اش را پیدا کنیم. یک روز عصر همه بچه‌ها را جمع کردیم تا در فضایی دوستانه از حال و هوای این روزها و احساس‌شان نسبت به گذشته بپرسیم؛ زمان زیادی از جلسه صرف خاطره‌گویی و خنده‌‌های بچه‌‌ها شد و همین جمع ما را صمیمانه‌تر کردتا جایی که علیرضا رئیسی (پاتال و آرزوهای کوچک) گفت: «خیلی خوشحالم که اینجا هستم چون حس نوستالژیک خوبی دارد.» دوست داشتیم بچه‌های قدیمی بیشتری را جمع کنیم ولی در یک شماره نمی‌توانستیم حجمی بیشتر از 4 صفحه را به آن اختصاص دهیم، بنابراین به 6 نفر اکتفا کردیم اما در صورتی که شما از این گزارش راضی باشید و بازخورد خوبی نسبت به آن به ما بدهید این روند را ادامه خواهیم داد و سراغ دیگر بازیگرهای قدیمی هم خواهیم رفت.
 
 
 
ماني نوري:خيلي کتک خوردم!

متولد 1366
شروع کار: 6 سالگی زی‌زی‌گولو
در حال حاضر: کارگردان

در این سال‌ها چه می‌کردی؟

در 17 سالگی بعد از سریال جزیره جادو برای تحصیل به کانادا رفتم. آنجا نزدیک‌ترین رشته‌ای که به کارم نزدیک بود و می‌توانستم دوستش هم داشته باشم، انتخاب کردم تلفیقی از هنر، ادبیات، فلسفه و با تخصص سینما. بعد از پایان تحصیلاتم ترجیح دادم به ایران بازگردم و در حال حاضر یک سال است که بازگشتم و مشغول ساختن فیلمی بلند هستم.

هر روز می‌خواستند من را به خانه بفرستند

در بچگی می‌خواستم سوپرمارکت داشته باشم، اصلا نوعی روحیه بیزنسی داشتم آنقدر که پدرم به سوپرمارکت محل سپرده بود که نسیه چیزی به من نفروشند ولی من با ترفندهای کودکانه خود همچنان نسیه می‌گرفتم. از آن محل که رفتیم پدرم ژیانش را فروخت و فکر کنم دست‌کم یک چهارمش را بابت خریدهای من به سوپرمارکت داد!

زمان بازی در زی‌زی‌گولو هم زیاد شیطنت می‌‌کردم تا حدی که دو هفته اول هر روز می‌خواستند من را به خانه بفرستند. اما کمی که گذشت هم من کمی عاقل شدم هم اينكه خانم برومند خیلی با من کنار آمد.
 
 
خیلی کتک خوردم

در تمام سال‌های مدرسه خیلی اذیت می‌شدم. توپ می‌خورد به شیشه من را می‌زدند. تیم‌های دیگه فوتبال بازی می‌کردند من فحش می‌خوردم، به‌خصوص در دبستان که خیلی کتک خوردم. دوم راهنمایی به‌دلیل کار تئاتری موهایم را بلوند کرده‌ بودند؛ سر صف ناظم من را بالا برد موهایم را گرفت و گفت این شکلی است که شما نباید باشید و این دانش‌آموزی است که ما نمی‌خواهیم اینجا باشد...

از همسن‌هایت جلوتری؟

به نظر من مطلق نیست یک جاهایی جلوتری و یک جاهایی هم نه. البته یک جاهایی هم شاید در ظاهر جلوتر باشی اما در باطن نه! شما وقتی با بزرگ‌ترها کار می‌کنی دردکشیدن را زودتر یاد می‌گیری، غم آدم را بیشتر می‌بینی و... اما اینکه واقعا عقب‌تر یا جلوتر فکر می‌کنم از فردی به فرد دیگر متفاوت است. اتفاقا من فکر می‌کنم کسانی که در کودکی بازی می‌کنند آدم‌های خیلی خوش‌شانسی هم هستند البته با درصد! چون خیلی‌ها حتی همان سر کار به شما عشق می‌ورزند. قربان‌صدقه‌تان می‌روند، غذای موردعلاقه‌تان را درست می‌کنند و هرچه که بخواهید برای‌تان آماده می‌کنند.... به نظرم این‌ها خودش یکجور خوشبختی است، البته خیلی‌ها هم هستند که هیچ کدام از این تجربه‌ها را نداشته‌اند، هیچ پولی هم در نیاورده‌اند ولی در عوض عشقشان را در زندگی پیدا کرده‌اند!

چقدر حقوق می‌گرفتی

در سال 74،73 برای زی‌زی‌گولو ماهی 30 هزار تومان دستمزد می‌گرفتم! هرچه که بزرگ‌تر می‌شدم این مقدار بیشتر می‌شد.... پدرومادرم از همان روز اول هرچه پول گرفتم را سپرده کردندو در 18 سالگی همه را یکجا به من‌برگرداندند. با ریز اینکه هر مقدار پول را بابت کدام بازی گرفتم...

البته سال 79 برای فیلمی تلویزیونی بخشی از پول را گرفتم و همه را یکجا دادم به یک پلی‌استیشن دست دوم. فکر می‌کنید چقدر؟! 60 هزار تومان!
 
 
 
علیرضا رئیسی:

متولد 1361
شروع کار: 6 سالگی، با پاتال و آرزوهای کوچک

انتخاب شدم،​انتخاب نکردم

جلب توجه دوران کودکی را دوست داشتید؟

نه، چندان چیز جالبی نبود و من از این حس فراری بودم. از سن پایین از 6، 7‌سالگی هرجا می‌رفتم یکی لپم را می‌کشید، یکی موهایم را می‌کشید و این ابراز علاقه‌ها با من بزرگ‌تر شد. 17 سالم که شد دیگر کسی لپم را نمی‌کشید ولی امضا و عکس و اگر راستش را بخواهید واقعا خسته‌ام کرد. در مدرسه هم خیلی روزهای خوبی نداشتم البته عملا مدرسه نمی‌رفتم. هماهنگ شده بود و من فقط می‌رفتم و امتحان می‌دادم. اما یک روز من را بالا بردند و جلوی 500-400 تا بچه گفتند این سوپراستار است، فیلم بازی می‌کند همه هم دوستش دارند ولی معدلش 12 است! خیلی شرایط بدی بود.

اجازه می‌دهی فرزندت بازیگر شود؟

این تصمیمی است که والدین می‌گیرند و خودشان هم از آینده آن بی‌خبرند. با خودشان حساب می کنند اگر ستاره شد که شد اگر هم نشد که چیزی را از دست نداده! ولی اینجا یک چیزی دارد از دست می‌رود آن هم بچگی است! من خودم بچگی نکردم، مثلا یک دست فوتبال درست و حسابی بازی نکردم چون مدام سرکار بودم! و الان که به سن 31 سالگی رسیده‌ام تازه یک نوجوان 16-15 ساله‌ام. چون از سن 6-5 سالگی در جمع آدم‌بزرگ‌ها بودم و این باعث شد که از بچگی خودم دور باشم. این تصمیمی بود که خانواده برای من گرفتند، من سرزنش‌شان نمی‌کنم و خوشحالم از اینکه این راه را انتخاب کردند.
 
 
چقدر دست‌مزد می‌گرفتی؟

من در 6 سالگی برای اولین فیلم سینمایی که 3 ماه تابستان حداقل روزی 12-10 ساعت سر کار بودم؛ یک دوربین عکاسی، یک اسکیت پلاستیکی با یک ماشین دستمزد گرفتم. خب آن موقع اصلا رسم نبود که در سینما به بچه‌ها دستمزد بدهند. من جزو کسانی بودم که بحث دستمزد برای بچه‌ها را خودم راه انداختم! برای فیلم دوم که سراغم آمدند گفتم من دستمزد می‌خواهم به خاطر اسباب‌بازی بازی نمی‌کنم! چون من هم دارم مثل بقیه کار می‌کنم... سال 68 برای مدرسه پیرمردها 50هزار تومان دستمزد گرفتم! یادم است که همان موقع همه بچه‌ها را دعوت کردم به بستنی.

از همسن و سال‌هایت جلوتری؟

فکر می‌کنم نسبی است هر کسی در جای خودش. اگر جلوتر بودن را از نظر مادی بدانیم به نظر من متر خوبی نیست ولی احساس می‌کنم هر کسی در جای خودش دارد زندگی می‌کند همه آدم‌ها حتی سوپراستار حتی فوتبالیست‌ها و...

اما در مورد خودم؛ فکر می کنم که من انتخاب شدم انتخاب نکردم. شاید اگر انتخاب با من بود همان‌موقع انتخاب نمی‌کردم درسم را می‌خواندم... من تا 21 سالگی کار کردم. دستمزد خوبی هم می‌گرفتم ولی یک چیزی در زندگی من گم بود و آن هم تحصیل بود. من دیپلمم را به زور گرفتم! این چندسال هم که نبودم؛ دنبال درس رفتم و در خارج از ایران(هند و دوبی ) 4 سالش را لیسانس زبان گرفتم و 3 سالش را هم ام بی ای خواندم.
 
 


 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ارسال در تاريخ سه شنبه 15 مرداد 1392برچسب:, توسط سیبادو