سیبادو
ما را حمایت کنید
 
سیبادو
کشاورزی بود که در روستایی با پسرش زندگی میکرد. مامورین به روستا رفته و پسر را به جرمی دستگیر میکنند.

فصل کاشت گندم میشود پدر نامه ای به پسر :

پسرم کاش بودی و به من در شخم زدن زمین کمک میکردی، حال من دست تنها چه کنم؟

قصد کاشت گندم دارم اما دست تنها که نمیشود، سخت است.

نامه به دست پسر رسید و پسر در پاسخ نوشت:

پدر عزیزم به زمینت دست نزن زیرا من در جایی از زمین مقدار زیادی اسلحه پنهان کرده ام و ممکن است برایم مشکل ساز شود.

مامورین نامه هارا کنترل میکردن که با خواندن آن نامه به زمین ریختند، به دنبال اسلحه ها تمام زمین را شخم زدن اما اسلحه ای نیافتند.

روز بعد پدر نامه ای به پسر نوشت:

پسرم تمام زمین را زیرو رو کردیم اما اسلحه ای نیافتیم؟ آیا واقعا اسلحه ای در این زمین پنهان کرده بودی؟

پسر در پاسخ نوشت:

پدر خوشحالم که از پشت میله های زندان هم توانستم به تو کمکی کرده باشم.

اکنون زمینت شخم خورده و آماده است.

تو فقط گندم را بپاش.
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ارسال در تاريخ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط سیبادو